-
به خاطر تو
سهشنبه 3 مرداد 1391 17:02
بالاخره هم قد شدیم ... خدا میداند که چه چیزهایی را زیر پایم گذاشتم ...!!! . . . . . اینو از طرف یه دوست نوشتم
-
داش کوچیکه
شنبه 31 تیر 1391 15:45
بعضی وقتا به داش کوچیکم حسودیم میشه دوست دارم جای اون باشم یه کارتون تکراریو که هزار بار دیدم بذارم بعد با همه صحنه هاش که از حفظم بشینم از ته دل بخندم هروقتم گفت م بدبخت شدم یا بستنیم آب شده یا یکی از سی دیام خش داره
-
شاکر
جمعه 30 تیر 1391 21:37
خدایا شکرت ... با کیا شدیم هفتاد میلیون ...!!! . . . . . . بلا نسبت دوستان
-
دلخوریه یه 20ساله
سهشنبه 27 تیر 1391 23:59
موندم من شبیه آدما نیستم یا آدما شبیه من اذیتم میکنه نفهمیدنش که کدوم درسته آیا؟ بعضی وقتا کم میارم مث الان +خواب
-
در جوار خانواده
چهارشنبه 21 تیر 1391 14:07
سر شب گوشی رو گذاشتم کنار رفتم نشستم تو پذیرایی در جوار خانواده 5 دقیقه اول خونواده 5 دقیقه دوم خونواده 1 دقیقه بعد مامانم : موبایت سوخته ؟ من : نه ... 3 دقیقه بعد آجیم : اینترنتت شارژش تموم شد ؟ من : نه ... اندکی بعد آجیم : چی شده حالت خوب نیست؟ من : نه چطور ؟ یذره بعد مامانم : تو چته ؟ چرا سرت تو موبایلت نیست ؟ من :...
-
poker
یکشنبه 18 تیر 1391 22:57
زمان است که در آن سر میز با ما غمار بازی میکند و تمام برگها را در دست دارد باید برگهای برنده زندگی را . برگهای برنده زندگیمان را حدس بزنیم . + اینا شعاری بود بیشتر/ واقعیتش بیخیال ولی من میبرمش + 19هم تموم شد رفتم تو20 + تولدم مبارک(: -فردا نیستم جلو جلو به خودم تبریک گفتم ):
-
پارانویا
جمعه 16 تیر 1391 02:33
از زیر سنگ هم شده پیدایم کن دارم کم کم این فیلم را باور می کنم و این سیاهی لشکرِعظیم را عجیب خوب بازی میکنند درخیابان ها کافه ها کوچه ها هی جا عوض میکنند و همین که سربرگردانم صحنه ی بعدی را آماده کرده اند. از لابه لای فصل های نمایش بیرونم بکش! .... اصلاً از عمقِ تاریک صحنه پیدایم کن! از پروژکتورهای روز و شب از سکانس...
-
اختلاط با داش کوچیکه
جمعه 16 تیر 1391 01:19
از در اومد با ذوق واسم تعریف میکرد اون: ممَ مسجد آپشکونه داره ولی اونجا شلوگه نمیتونی شَبت بخوری باید بشینی خوب باشی شَبت میارن من : دیگه چی عمو سیبیلو دیونس اصن من : چرا؟ اون : آخه داد میزنه مامان امین گریه میکنه من : خنده اون درازکشیده: ممَ شَبت زیاد خوردم شمکم درد میکنه من باخنده : پاشو برو دسشویی اون درحال رفتن :...
-
پیغمبر
دوشنبه 12 تیر 1391 17:06
تو رسول ِ خدای ِ غمی ... ، پیغمبر تر از تو نبود ... ، به معجزه ی ِ رفتن ... پی ِ غم بُردی ام ...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 6 تیر 1391 01:44
گاه زخم ی که به پا داشته ام زیــر و بـم های زمین را به من آموخته است سهراب (صدای پای آب) پ ن : صدای پای آب +صدای خسرو شکیبایی=حرف نداره
-
ریاضیات
سهشنبه 6 تیر 1391 01:33
چه معادله ای میل ت به صفر است و حد صبرم به بی نهایت پ ن : امیدوارم حد خونده باشید
-
نظریات یک بازار نورد
یکشنبه 4 تیر 1391 21:22
شلوار تک رنگ مـ ـُــ ـد میکنند تا دو رنگ یشان دِ مـــ ـُـ ـده شود پ ن : سکوت
-
موج های لحظه ای
جمعه 2 تیر 1391 22:04
سکوت همیشه برام لذت بخشه اما سکوت تو ... آزاردهنده ترین لذت دنیاست پ ن : فکر نمیکردم یه روزی یکی از پستام این باشه پ ن : فکر کنم دارم شبیه انیمیشنه مری و مکس میشم نمیدونم دیدینش یا نه ولی واسه من یکی از بهتریناست
-
یک اتفاق عجیب
پنجشنبه 1 تیر 1391 14:03
راهی برای نبودنم ... راهی برای ندیدنت ... پیدا نمیکنم ... این روزها ... عجیب دوستت دارم ...
-
زندگی همه همینه
سهشنبه 30 خرداد 1391 18:54
بازم سال تازه حس و حال غم داده باز امثال من و تو که مثلمون زیاده که هرروزمون هنوز عین دیروزه همه رویاهامون تو گذشت زمان می سوزه همه بهم میگن میری از دست همه فرصتاتو میدی از دست ولی شایدم تقصیر من نیست چون رو به هر راهی میرم به روم بسته ست یه وقتایی یادم میره الان کجام حس میکنم پاهام از زمین جدان ساعتها به یه نقطه خیره...
-
گاوخونی
دوشنبه 29 خرداد 1391 19:56
راوی : بابا ! راس میگن که مادر از دست تو دق کرد و مُرد ؟ پدر : نه . من از دست مادرت دق کردم . راوی : ولی وقتی که تو مُردی مادرم زنده نبود . پدر : زنده نبود ، ولی من هر شب خوابشو میدیدم . روای : منم هر شب خواب تو رو میبینم . پدر : پس بپا دق نکنی پ ن : هم کتابشو خوندم هم فیلمشو دیدم کتابشوبیشتر دوس دارم حرف نداره اصلا...
-
سردخانه +پارازیت وسط امتحانا(شاید مخاطب خاص دارد)
سهشنبه 23 خرداد 1391 14:25
سرد شدی شدی شدی تا یخ زدم دنبال منشاء سرما میگشتم دقت که کردم فهمیدم خیلی وقته مُردم تو سرد خونه تنهام توهم خیلی وقته رفتی تو تدارک دفنی منو باش چه بی خبر مُردم فعلا دغدغم اینه که تو منو کُشتی ؟ یا من خودکشی کردم
-
کاش های این روزهای من
جمعه 19 خرداد 1391 13:46
کاش زندگی یه ctrl+z داشت پ ن : واس اونایی که نمیدونن ctrl+z=آخرین تغییر ایجادشده روبرمیگردونه پ پ ن: من میجنگم فعلا با امتحانا
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 12 خرداد 1391 00:00
00:00 23:23 headset+ omre talaf + in
-
من یا اونا
پنجشنبه 11 خرداد 1391 23:23
نــ ـمی فهـمــ م ـ ؛ ن مـــیــــ فهم نـ ؟ یـــــا م یـــــ فهمـــ نـ ـ ، مـنـ ن مـفـهـمــ مـ ـ کهــــ م ی فهم نــ ـــ ــ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ بقول کیبورد بدست من حالم خوبه ؛ من حالم خوبه ؛ من حالم خوبه ؛ ؛ من حالم خوبه ؛ من حالم خوبه ؛...
-
خیلی خوشم اومد خیلی
سهشنبه 9 خرداد 1391 23:37
من ، تو کاشکی واژگون گردند ویرگول ها ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ آستیگماتی شدن ِ چشمانم به کنار با دوتایی دیدن ِ جای خالی ات چه کنم؟ از وبلاگ ویرگول ___________________________________________ پ ن : دوست داشتم اینجام باشن حسودیم میشه به اینجور نوشتنا
-
شوری دل میزند
یکشنبه 7 خرداد 1391 16:06
کاری به نظریه داروینو فرگشتو تکامل ندارم ولی کناربعضی ها که هستم واقعا احساس میکنم که یه جلبک تکامل یافتن پ ن : فک کنم شبیه اینو یجا خوندم شایدم نخوندم نمیدونم ولی الان لازم بود بگم پ پ ن: آهنگه منو یاد خیلی چیزا میندازه حتما گوشش دادید یادتون هست؟ ازآهنگ گذاشتن واسه وب زیاد خوشم نمیات شایدموقتا گذاشتم خود درگیری پیدا...
-
قالب جدید (خودمونی)
سهشنبه 2 خرداد 1391 17:36
چند وقتی بود دوست داشتم یه جورایی خاص باشه چندتا از بچه ها گفته بودن که خیلی تاریکه خلاصه ساختمش الان که درست شده حس خاصی ندارم بنظرم بد نشده پ ن : این تبلیغات blogsky هم داستانی شد خواستم حذفش کنم میشد یکاریش کرد ولی بنظرم نامردیه یکی بیاد یه جیزی رو رایگان در اختیارمون بذاره بعد اجازه یه تبلیغات کوچیکو بهش ندیم ولی...
-
برای م ح م د
جمعه 29 اردیبهشت 1391 13:11
قرار بود هلال چیزهایی هست که نمیدانیم را به ما نشان بدهد نشد. سرقولش نبود بهمان برخورد باواحد به قدس رفتیم در قدس به ما گفتند ساعت ۷ بیاید انتهای خیابان هشتم چرخیدیم ۷رفتیم انتهای خیابان هشتم صندلی های آخر همهمه زیادی برپا بود به گمانم فیلم را نقد میکردند خلاصه چنان جذابیتی نداشت تمام که شد انتهای خیابان بعدی دیدیم...
-
به میمنت و مبارکی
چهارشنبه 27 اردیبهشت 1391 11:44
دنبال معنی یه لغت بودم دیدم بعععععله اینم به کلیکسیون افتخارات اضافه شده خبر نداریم!! نظر خاصی ندارم باور نداری رو خود عکس کلیک کن
-
گارانتی
سهشنبه 26 اردیبهشت 1391 20:16
خدایا من را که آفریدی گارانتی هم داشتم؟؟؟ دلم مرده است !!!!!
-
روزٍ ما دَر (شاید پاکش کردم)
شنبه 23 اردیبهشت 1391 23:00
روزِِه ما دَره کلا روزا من که همیشه دَرِ ساله اولیه که پیش مادرم نیستم نه که سالای دیگه خیلی کار خاصی میکردیم نه خیلی معمولی مثل بقیه ولی دوست داشتم خونه باشم الان o \1/ ! ! پ ن : تبریک
-
ساده دل
چهارشنبه 20 اردیبهشت 1391 23:42
دل ز خامی ها فریب چشم شهلا میخورد ساده دل در زندگی از این و ان پا میخورد در گذرگاه زمان بی دست و پا بودن خطاست توپ چون بی دست و پاست از این وان پا میخورد
-
همسفر
چهارشنبه 20 اردیبهشت 1391 08:34
سهراب قایقت جا دارد من نیز از این خاک غریب دلگیرم پ ن: شاید. تقلید
-
خسته
سهشنبه 19 اردیبهشت 1391 19:04
خسته ام نه اینکه کوه کنده باشم نه...... دل کندم .... دل