50+2 خودنوشت

نمی شناختمش

گفتم چرا اینجوریی؟

گفت برات توضیح میدم مَـــ ـحـ ـرمــ ـانـ ـسـ ــت 

بود... بود ...

آدم جالبی بود..

ولی هیچوقت توضیح نداد؟؟

حالا  بی تفاوت رفته

بازم دیدم اونجوریه

حالا باورش میکنم حرفاش با مَــ ــحـ ـرَ مـ ــا نَه  بود 

 

آینه

خیلی باحال بود وقتی اینجا خوندمش تازه فهمیدم چی نوشتم


پ ن:

خوبه بعضی وقتا تو آینه یه نگا بکنم 

مرسی نشیمو 

 رو اینجا کلیک کن  

  

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

  

 

  

   

1 نفر

گاه چیزی مینوسی برای یک نفر 

به امیدی که بخواند

دل گیر است وقتی میفهمی هرکس ممکن است بخواند جز آن یک نفر

تلگرافِ...هزیون

 امروز گردو خاکی بود . .. .. ..

امروز بعد چند وقت رفتم دانشگاه . ..  

امروزفهمیدم خیلی بی عرضم . .. .. .. ..

امروزآخه چرا هیچکاری نکردم . .. ..  

امروز چرا هیچی نگفتم .  .. .. .... ..  

شایدم بی عرضه موندم .. .. .. ..   

خیلی وقت بود انتظار میکشیدم اون لحظه رو. .. ..   

ولی کاری نکردم .. ..

شب رفتم بیرون ..  .. .. . 

تا نزدیکا صبح بیرون بودیم . .. .. 

دو ماهه هیچکی خونه نیست . .. ..  

فکر غذا باید باشم دوباره یخچال هیچی توش نیس.. ..  

دوماهه رختخوابام سرجاشون پهنن .. ..  

صبح از خواب بلند میشم دوباره شب برمیگردم . .. . 

امروز برقا رفتن ترسیدم چون قبض برقا رو ندادم  .. .. .. 

ولی نه برقا دوباره اومد بازم به سطح درکِ سازمان برق .. .. 

 امروز بازم نونا خشک شد بازم یادم رفت در ظرف نونٌ ببندم . .. 

کتابا برگه هایی که پرینت گرفتم همه جا هستن . .. .. 

غذا درست کردن چه کار مسخره ایه .. .. 

اصلا حوصلشو ندارم .. ..  

چندوقته خودمو گم کردم .. .. .. 

باید تغییر کنم .. .. 

چند وقته اینو میگم .. .. .. 

یکنواخت شدم .. .. 

همه چی داره میگذره .. .. .. 

از گذشتنش قبلا میترسدم  ولی الان حسی ندارم .. .. .. 

به قولی من یه کرگدنم . .. .. 

همین .. .. .. 

پ ن  

اینا واسه دیشب بود 

امشب فقط خوابم میات .. .. ..

گذر

 

لب جوی نشینو گذر عمر ببین .....   

 

پ ن:  

روی کلمه جوی کلیک کن

اولین پست

سلام اولین پستم رو میخوام با یه سوال شروع کنم !!!!!!!!!


کی میدونه شاعرٍ ( یه توپ دارم قلقلیه سرخوسفیدو..... )


کیه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ 

!!!!!!

وقتی همه افراد یک جامعه سعی در خاص بودن دارند شما می توانید با قرار گرفتن در جمع عوام یک فرد خاص باشید.

همیشه همین طوره . آدم ها یا اشتباهی سر راه هم قرار می گیرن یا دیر  

 

از کتاب

کفش های شیطان را نپوش

احمد غلامی

 

بی شک قاییم

بچه بودیم قایم باشک بازی میکردیم الانکه مثلا یخورده بزرگتر شدیم داریم قایمِ بی شک بازی میکنیم همش یه بازیه فقط نوعش متفاوته 

داریم قایم میشیم فرار میکنیم از واقعیت سعی میکنیم نبینیم میریم تو پناهگاهی که پیدا کردیمو غرق میشیم فراموش میکنیم که این یه بازیه واقعیتو فراموشش میکنیمودرگیر روز مرگی میشیم 

........