ایــن متـ ــن بــرای شـ ــرکـــت در مــ ــسـابــقـه کـ ـتـابـی بـه اخـتـصـار مـیـباشـد


+لینک

+شانس زیادی ندارم بین دوستان

ولی با خیلی از کتاب های خوب آشنا شدم


+نظرات شما در مسابقه تاثیر داره

 لطفا نظرتونو بگید






متن در ادمه مطلب

روزی نوشته بودم که خنده از هرچیز دیگری واگیر دار تراست غم و اندوه هم می تواند واگیردار باشد اما ترس چیز دیگریست
ترس نمی تواند به راحتی شادی واگیر داشته باشد و به راحتی شادی  و غم سرایت کند و این بسیار خوب است  و ما با ترسهایمان کمابیش تنهاییم
من میترسم جرج؛ از این میترسم که از این دنیا رانده شوم من از این شبهای مثل امشب که دیگر زنده نخواهم بود میترسم.
جرج دنیا خیلی پیر است شاید پانزده میلیارد سال عمر داشته باشد و با این حال هنوز کسی نتوانسته بفهمد چگونه بوجود آمده
همه در افسانه ای زندگی میکنیم که اطلاعات زیادی از آن نداریم وحتی اینکه از کجا آمده  جرج ازتو سوالی دارم ؟
بخاطر همین سوال بود که این نامه را برایت نوشتم زمانی را تصور کن درچند میلیارد سال پیش از آنکه همه چیز بوجود آمده باشد تو در آستانه این افسانه بودی حق انتخاب داشتی میتوانستی یک بار برای زندگی در این سیاره بدنیا بیایی اما نمیدانستی چه وقت باید زندگی را شروع کنی یا چه مدت در آن هستی
اینرا هم میدانستی که اگر زمان یکدور بچرخد دوباره زمان وهرآنچه در آن است را باید ترک کنی و شاید هم برایت ناخوشایند باشد
منظورم را مفهمی گاهی از دست دادن چیزی که دوستش داری بسیار سخت تر از نداشتن آن از ابتدای امر است یک بار دیگر میپرسم جرج اگر حق انتخاب داشتی چه تصمیمی میگرفتی؟
توهمین دو گزینه را داری چون قواعد اینطورند وقتی برای زندگی تصمیم بگیری برای مرگ هم تصمیم گرفته ای قول بده قبل از هر چیز خوب فکر کنی جرج
شاید زیاده روی میکنم و باعث ناراحتی تو میشوم در حالی که من حق چنین کاری را ندارم اما پاسخ این سوال بی نهایت برایم مهم است زیرا مسئولیت اینجا بودنت بر گردن من است جرج آخرین سوالم را هم میکنم آیا میتوانم مطمئن باشم که بعد از این هستی دیگری وجود نداشته باشد آیا میتوانم تضمین دیگری داشته باشم وقتی تو این نامه را میخوانی من درجای دیگری حضور نداشته باشم ؟
نه نمیتوان مطمئن بود دوروز پیش با هم چند ساعتی بازی کامپیوتری کردیم  هرباری که در این بازی میمردیم در میدان بازی جدیدی بلافاصله پدیدار میشد و میتوانستیم دوباره بازی کنیم از کجا معلوم چنین بازیی برای روحمان وجود نداشته باشد؟
من این را باور ندارم واقعا باور نمیکنم اما رویای غیر ممکن ها نام مخصوصی دارد که به آن
((امید)) می گویند 


   

  دختر پرتقالی یوستاین گاردر

ترجمه مهوش خرمی

گزیده ای از صفحات 150تا 160

باری جشنواره کتابی به اختصار آقای مدرنیته

نظرات 21 + ارسال نظر
niloofar یکشنبه 15 مرداد 1391 ساعت 18:46

نه کتابش جالبه ؛واجب شد بخونمش
لینکشو بذارلطفا

لینک چیه ارزش کتاب به تو دس گرفتنشه که هرجا بری دست باشه بخونی
منکه با پی دی اف زیاد جور نیستم مگه اینکه کتابش پیدا نشه یا جزوه باشه

من یکشنبه 15 مرداد 1391 ساعت 23:16 http://http://binahayatenazdik.blogfa.com/

سلام
خوشم اومد
مخصوصا این جمله:گاهی از دست دادن چیزی که دوستش داری بسیار سخت تر از نداشتن آن از ابتدای امر است
موفق باشید

سلام
ممنون بابت نظرت
کتاب خوبیه در عین متن داستان گونش وسطا حرفایی که فکر آدمو درگیر میکنه زیاد میگه
حیف وبتون فیلتره

فراری دوشنبه 16 مرداد 1391 ساعت 13:41


کتابای ِ یاستین گوردر خوبن ، انتخاب ِ خوبی بود و به جا تموم کردی خلاصه‌تو!

آره منم خوشم میات ازش
چه مسخره خب خوشم نمیومد که نمیذاشتمش
ممنون از نظرت

گاوماهی دوشنبه 16 مرداد 1391 ساعت 13:51 http://gcmf.blogfa.com

خوندم این کتابو اما حقیقا دوسش نداشتم. از لحاظ فکر پدر خیلی خوب بود....اما از نظر بیان و سبکش اینکه توی کتاب مدام اشاره شده بود که این کتابه و من و پدرم می نویسیمش و یا پدر داستان دختر پرتقالی رو مرموز جلوه می داد اما در واقع از یه جایی به بعد داستان لو میره.... شاید واسه این خوشم نیومد که مناسب سن من نبود اما از لحاظ تفکراتش در مورد جهان و کهشان فوق العاده بود. همین بود که باعث شد من تا اخر کتابو بخونم
ممنون از این انتخابتون

قبول دارم منم دنیای سوفیشو بیشتر دوس دارم خیلی بیشتر
درسته حتما میدونید که گودرو معلم فلسفس
از معلمیو فلسفه به نویسندگی رسیده منم برا فلسفش میخونمش دوسش دارم
چون واقعا سوالاییی که طرح میکنه تو ذهن ایجاد میکنه حرف نداره هیچکیه دیگه نمیتونه اینکارو بکنه بین داستان فلسفه
هرچند که نمیشه واقعا دختر پرتقالیو گفت که کتاب بدیه نه اصلا خیلی فضاها قشنگیم داره بجای خود و داستان خیلی جالب و آموزنده ایه خلاصش اگه بخونید تا یکی دوهفته حال خوبی داشته باشید
اما یقینن کسی که خیلی کتابخون داستان خون باشه اصلا همین دنیای سوفیشو خونده باشه دیگه از داستان دختر پرتقالی زیاد دفاع نمیکنه
و الا اگر به داستان بود کوری ژوزه سارماگو رو مینوشتم که واقعا فوق العادست
بنظر خودم اینجای کتابش این سوال مطرح کردنش خیلی خوب بود
بخاطر همین گذاشتمش
ممنون از نظرتون
خیلی طولانی شد جوابم

چه اتو کشیده بودم تو این متن پخ

niloofar دوشنبه 16 مرداد 1391 ساعت 16:19

میگم کاری به این کارا نداشته باشین
لینکشو بذار
خدا نکنه ادم کارش به شما بیفته!

ارجاع شود به کتابخانــــــــــــــــــــــــــــــه

Nima سه‌شنبه 17 مرداد 1391 ساعت 21:16 http://darkknight.blogsky.com/

bad nis

مرسی از نظرت( :

شایان چهارشنبه 18 مرداد 1391 ساعت 00:32 http://www-an.blogsky.com

سلام داداش :دی
شرمنده دیر اومدم حال نداشتم :دی
جببران میکنم :)))))

به به
بابا تو که همیشه باحال بودی چرا حالل نداشتی (: خودمونیم چه خنک جواب دادم

شایان چهارشنبه 18 مرداد 1391 ساعت 00:33 http://www-an.blogsky.com

ما کجا باید رای بدیم؟ :دی

شایان جان رای نه نظرتو بگو ر:

نفس چهارشنبه 18 مرداد 1391 ساعت 03:16 http://princess91.blogsky.com/

منم نظر گذاشته بودما
ولی نظرم نیس به احتمال زیاد پیشی خوردش

عجب ندیده بودم
خلاصه خوشحال میشویم بگویید

خورشید پنج‌شنبه 19 مرداد 1391 ساعت 13:47 http://www.khorshid85.blogfa.com


درود

1- آفرین و دست مریزاد به شما برای معرفی و گزینش سطرهای ارزشمندی از این کتاب

2- ایده ها و دیدگاه های خوب و تازه ای در این نوشته بیان شده، مانند تعریف امید که در پایان آمده و یا اینکه ترس نمی تواند سرایت کند. خوشم آمد

3- من هم در این جشنواره خوب و ارزشمند شرکت کرده ام

شاد و پیروز و تندرست و سبز و نویسا باشید
بدرود

ممنون از نظرتون
شما هم همچنین موفق باشید
چشم سر میزنم

زینب پنج‌شنبه 19 مرداد 1391 ساعت 20:04 http://www.zizu5624.blogfa.com

سلام دوست عزیز

اتفاقا به نظرم شانس زیادی داری چون کتاب جالبی انتخاب کردی هم اسمش و هم قسمتی که نوشتی
موفق باشی
میشه به وبم بیای و متن منم بخونی؟

ممنون از امیدتون
ولی بچه ها خیلی متن های قشنگ تر هم انتخاب کردن که خودم خیلی دوست داشتم
چشم سر میزنیــــــــــــــــــم

بهار جمعه 20 مرداد 1391 ساعت 15:34 http://labkhandeman.mihanblog.com

بنظرم کار خیلی سختیه از نوشته های گاردر انتخاب چند پاراگراف..چون مفهوم نوشته هاش معمولا توی کل داستان مشخص میشه...
با این حال فک میکنم کارت وخوب انجام دادی : )

ممنون (:
آره واقعا

شایان جمعه 20 مرداد 1391 ساعت 16:57 http://www-an.blogsky.com

جوابت یکم به یخی میزد :)))))))))))))

لباس گرم بپوش

صوفی شنبه 21 مرداد 1391 ساعت 02:54 http://lorenzo.persianblog.ir

زیبا و خوندنی بود..آفرین..
خوشحال میشم متن انتخابی من رو هم بخونین و نظرتونو برام بنویسین..[گل]

ممنون
خوندم

حواست هست؟؟؟ شنبه 21 مرداد 1391 ساعت 13:14 http://mekhaste.blogfa.com/

نه نمیتوان مطمئن بود دوروز پیش با هم چند ساعتی بازی کامپیوتری کردیم هرباری که در این بازی میمردیم در میدان بازی جدیدی بلافاصله پدیدار میشد و میتوانستیم دوباره بازی کنیم از کجا معلوم چنین بازیی برای روحمان وجود نداشته باشد________زیباست
نظرتون رو درباره متن من هم بدید لطفا

ممنون
چشم میخونم

shagha سه‌شنبه 24 مرداد 1391 ساعت 20:02 http://www.maglin.blogfa.com

kheili khosham umad

ممنون از نظرت

رهگذر شنبه 28 مرداد 1391 ساعت 12:28 http://bientehaa.blogsky.com

عالی بود. حتما میخونمش.

مرسی

e2 یکشنبه 29 مرداد 1391 ساعت 02:39 http://www.e2khodam.blogsky.com

سلام مملی جان عیدت مبارک

مرسی همچنین

آبجی دوشنبه 30 مرداد 1391 ساعت 18:06 http://www.kindmoon.blogfa.com

چیشش! اگه بی احترامی کنین دیگه نمیزارم داداشم با شما بچرخه ها

هیششش! کدوم بی احترامی؟
اگه اختیار داداشتون با شما باشه
هیچی اصلا

niloofar شنبه 4 شهریور 1391 ساعت 18:43 http://lahze-kaghazi.blogsky.com

تبریک میگم

mrC

دوست بزرگوار جناب م....م.....د
رسما"از شما دعوت می شود تا در "جشنواره بزرگ کتابخوانی مجازی"شرکت فرمائید.
مایه مسرت ما خواهد بود اگر به عنوان همکار افتخاری در اجرای اینجشنواره همکار افتخاری ما باشید

ممنون از لطفو دعوتتون
با کمال میل شرکت مینماییم ( :
چه رسمی شد ( :

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد