نمیــــ دانم
نمیــــ دانم

نمیــــ دانم

زندگی با ما راه بیا

 

زندگی جا‌‌‌ن؛ عزیزم  

اگه افتخارمیدی یکم با ماراه بیا!!!! 

خواهش کردم!!!

عمه ی عطار

 

 

چندوقت پیش دوستم تعریف می کرد که برادرزاه ی دبستانیش هیجان زده از مدرسه به خانه میات میگه که سر صف اعلام کردن که هر کی که بهترین تحقیق راجع به زندگی عمه‌ی عطار بکند و تا پایان هفته به مدرسه بدهد جایزه تعلق می گیرد.همه خانواده به اصرار برادرزاده به تکاپو افتادند تا راجع به عمه‌ی عطار تحقیق کنند اما دریغ از یک خط که در مورد خانواده پدری عطار در کتابها نوشته شده باشد و معلوم نبود آیا عطار عمه هم داشته است یا نه؟ به هر کسی که دستی در ادبیات داشت رو انداختند و همه متعجب بودند که این دیگر چه جور مسابقه ای است؟ باز اگر راجع به خود عطار بود یک حرفی اما عمه عطار؟! خلاصه آخر هفته مادر بچه تصمیم می گیرد به مدرسه برود و با مسئولین آن صحبت کند که این چه بساطی است که راه انداخته اند و تحقیق محال از بچه ها خواسته اند. فکر می کنید چه جوابی به وی داده اند؟ مدیر مدرسه پاسخ می دهد: که اصلا موضوع این مسابقه تحقیق در مورد زندگی "عمه ی عطار" نبوده بلکه تحقیق در مورد زندگی "ائمه اطهار"بوده است

مگسی را کشتم

مگسی را کشتم


نه به این جرم که حیوان پلیدیست، بد، است


و نه چون نسبت سودش به ضرر یک به صد است


طفل معصوم به دور سر من می چرخید


به خیالش قندم


یا که چون اغذیه ی مشهورش، تا به آن حد، گَندَم


ای دو صد نور به قبرش بارد


مگس خوبی بود


من به این جرم که از یاد تو بیرونم کرد


مگسی را کشتم


   حسین پناهی

 

عجب!!!

همه میخواهند به بهشت بروند

ولی

هیچکس نمیخواهد بمیرد!!